Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8477 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pope's eye
U
غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i have a secure grasp of it
U
انرا گرفته ام
The persian gulf is between Iran and saude Arabia .
U
خلیج فارس میان ایران وعربستان سعودی قرار گرفته
lipoma
U
تومر خوش خیم چربی غده چربی
cartouche border
U
قاب و کتیبه ای که بیشتر در حواشی بکار گرفته شده و نقش درون آن بصورت یک در میان در هر قاب تکرار می شود
fat soluble
U
قابل حل در چربی محلول در حلالهای چربی
give it a good wash
U
خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
degreasing
U
پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
adenomatous
U
غدهای
tumorous
U
غدهای
glandular
U
غدهای
glandulous
U
غدهای
glandulose
U
غدهای
adenoma
U
ورم غدهای
crypts
U
حفره غدهای
crypt
U
حفره غدهای
fats
U
چربی چربی دار
fatter
U
چربی چربی دار
fat
U
چربی چربی دار
fattest
U
چربی چربی دار
adenoidal
U
منسوب به بافت غدهای و لنفاوی
adenoma
U
ورم خوش خیم بافت غدهای
adenoid
U
شبیه غده منسوب به بافت غدهای ولنفاوی
medoterranean
U
واقع در میان چند زمین میان زمینی
patinated
U
جرم گرفته کبره گرفته
ambit
U
پیرامون
absis
U
پیرامون
periphery
U
پیرامون
circuity
U
پیرامون
circumferences
U
پیرامون
outline
U
پیرامون
outlined
U
پیرامون
outlines
U
پیرامون
outlining
U
پیرامون
perimeters
U
پیرامون
perimeter
U
پیرامون
circumference
U
پیرامون
peripheries
U
پیرامون
periscopes
U
پیرامون بین
space current
U
جریان پیرامون
periscope
U
پیرامون بین
around
U
پیرامون دراطراف
circumnavigate
U
پیرامون پیمودن
perimeter
U
پیرامون محیط
outlining
U
خلاصه پیرامون
outlines
U
خلاصه پیرامون
outlined
U
خلاصه پیرامون
outline
U
خلاصه پیرامون
perimeters
U
پیرامون محیط
have to do with
<idiom>
U
پیرامون موضوعی بودن
the four seas
U
دریاهای پیرامون بریتانیا
intervenient
U
در میان اینده واقع در میان
futtock
U
میان چوب میان تیر
parosteitis
U
اماس بافتهای پیرامون استخوان
pi
U
نسبت پیرامون به شعاع دایره
perigynous
U
واقع در پیرامون مادگی یاتخمدان
to skirt a camp
U
از کنار یا پیرامون اردویی ردشدن
my fancy plays round that idea
U
خیال من همواره در پیرامون این موضوع سیر میکند
him who
U
انرا که
neither i or he sees it
U
نه من انرا می بینم نه او
had searched
U
انرا می یافتید
i saw it
U
انرا دیدم
imyself saw it
U
من خودم انرا دیدم
he sold the good ones
U
خوبهای انرا فروخت
send it by post
U
با پست انرا بفرستید
give it a rinse
U
انرا بشویید یا اب بکشید
i do not have the courage
U
جرات انرا ندارم
give it a shake
U
انرا تکان دهید
i saw it my self
U
من خودم انرا دیدم
lowlander
U
اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
i can make nothing of it
U
هیچ انرا نمیفهم
we must winnow away the refuse
U
اشغال انرا باید
i am out of p with it
U
دیگرحوصله انرا ندارم
i had it signed
U
انرا به امضاء رساندم
give it a twist
U
انرا پیچ بدهید
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
you have perhaps seen it
U
شاید انرا دیده باشید
i sold it to one abdullah
U
به عبدالله نامی انرا فروختم
they give it a good scrub
U
خوب انرا مالش میدهند
i kind of liked it
U
من تا اندازهای انرا دوست داشتم
i am out of p with it
U
دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
who will pay for it
U
کی هزینه انرا خواهد پرداخت
i gave it a slight press
U
انرا کمی فشار دادم
who will pay for it
U
کی پول انرا خواهد داد
shearling
U
گوسفندی که یک بار پشم انرا
we made heavy weather of it
U
انرا خیلی سخت دیدیم
i cannot a to buy that
U
استطاعت خرید انرا ندارم
it mokes it yet easier
U
انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
sculpsit
U
انرا تراشیده یاحجاری کرد
ormer
U
یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
overshot wheel
U
چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
an inseparable prefix
U
سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
inimitably
U
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
you have perhaps seen it
U
ممکن است انرا دیده باشید
irrecocilably
U
چنانکه نتوان انرا وفق داد
it is past reclaim
U
دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
i life that better
U
انرا بیشتر از همه دوست دارم
sexto
U
کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
loaded dice
U
طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
whitleather
U
پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
indiscerptible
U
ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
water bed
U
تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
greasiness
U
چربی
greasing
U
چربی
grease
U
چربی
oil
U
چربی
greasily
U
با چربی
meagre
U
بی چربی
oiling
U
چربی
oils
U
چربی
creaminess
U
چربی
lipid
U
چربی
fatless
U
بی چربی
meager
U
بی چربی
adiposeness or diposity
U
چربی
lipide
U
چربی
lubricous
U
چربی
greased
U
چربی
myelin
U
چربی پی
oiliness
U
چربی
greasy
U
چربی
thins
U
کم چربی
fattest
U
چربی
thin
U
کم چربی
thinned
U
کم چربی
thinners
U
کم چربی
thinnest
U
کم چربی
fatness
U
چربی
fatter
U
چربی
fat
U
چربی
fats
U
چربی
rickshaw
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
it will not bear repeating
U
جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
rickshaws
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ricksha
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rackets
U
یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
reversible propeller
U
ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
indian giver
U
کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
dress coat
U
جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
lipophilic
U
چربی گرای
lipophilic
U
چربی دوست
lipoid
U
شبه چربی
lipomatous
U
چربی مانند
fattiness
U
خاصیت چربی
casein
U
پنیر بی چربی
lipotropic
U
چربی سوز
lipuria
U
چربی در پیشاب
leather head
U
چربی دانه
comedo
U
چربی دانه
wool grease
U
چربی پشم
animal fat
U
چربی حیوانی
wool fat
U
چربی پشم
fat is insoluble in water
U
چربی در اب حل نمیشود
whipping cream
U
خامهی پر چربی
aliphatic
U
چربی دار
adipocere
U
چربی لاش
greasing
U
روغن چربی
adipose tissue
U
بافت چربی
lard
U
چربی خوک
grease trap
U
بازیابی چربی
skim milk
U
شیر بی چربی
fatty
U
چربی مانند
suint
U
چربی پشم
grease trap
U
چربی گیر
vegtable fat
U
چربی گیاهی
sebaceous
U
چربی دار
blackheads
U
چربی دانه
greased
U
روغن چربی
flense
U
چربی گرفتن از
degreasing
U
اب کردن چربی
grease
U
روغن چربی
adipic
U
وابسته به چربی
blackhead
U
چربی دانه
cheque to a person's order
U
چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
to garble the coinage
U
مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
judgement dept
U
بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
rose gall
U
برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
waggonette
U
گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
emulsions
U
ذرات چربی دراب
emulsioning
U
ذرات چربی دراب
greasily
U
به شکل روغن یا چربی
lubricity
U
شهوانی بودن چربی
emulsioned
U
ذرات چربی دراب
lipolysis
U
تجزیه وتحلیل چربی
fatback
U
چربی پشت خوک
saturated fats
U
چربی اشباع شده
saturated fat
U
چربی اشباع شده
unsaturated fat
U
چربی اشباع نشده
emulsion
U
ذرات چربی دراب
adipose tissue
U
چربی حیوانی پیه
blobber
U
چربی یاپیه نهنگ
telescopic chimney
U
دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
leadsman
U
کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
vanishing cream
U
کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
retro rocket
U
موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
frumenty
U
گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
vacuum concrete
U
ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
blubbering
U
چربی اوردن هایهای گریستن
blubber
U
چربی اوردن هایهای گریستن
lard
U
گوشت خوک چربی زدن
Recent search history
Forum search
1
affixation
1
اصلاح ترجمه
1
یک روز در میان
1
Is it disregard?
1
ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
1
The only thing standing between you and your goal is the bullshit story you keep telling
0
دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com